طاها طاها ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

من و پسرم

بی تو (مهتاب) شبی از کوچه گذشتم...

بنام حق ششمین سال است که از رفتنت میگذرد. کاش بودی مهتابم. در این روزها که ذهنم آشفته بازاریست برای خودش، کاش بودی. کاش بودی و مثل همان روزها اعتماد به نفسم را دو چندان میکردی. کاش بودی و من از بودنت آرام بودم. کاش بودی و دوباره با همان اعتماد به نفس برایم حرف میزدی و من لذت میبردم. کاش بودی و من دوباره خبر رتبه دومیت را بهت میدادم و تو غرق شادی میشدی. کاش بودی و من با دیدنت، با کارهایت روحیه میگرفتم. کاش بودی و من از اینهمه کامل بودنت بیشتر الگو میگرفتم. کاش بودی مهتابم. کاش دفعه آخر که آمدی و برایم دستخطی به یادگار و نصیحت گذاشتی، خواب نبودم. حالا منم و خاطراتت. منم که وقتی کنار پل خواجو با بستنی فروشی معروفش گذر میکنم محال است لبان...
21 دی 1392

یه روز برفی

بنام حق امسال برای دفعه اول خونمون برفی شد و طاها هم اولین برفش رو دید. کلی ذوق کرده بود و به همه زنگ میزد و اشاره که برف میآد. گرچه هرچه کردیم راضی نشد دست به برف بزنه             اینم یه خرسی مامان ساخت         طاها و بابایی     اینم عرشیا کوچولوی بی نهایت بازیگوش که از تنها کسی که حساب میبره و میتونه نیم ساعتی میخکوبش کنه طاها هست. پسرمون پرجذبه است.     یادگاری شب یلدا خونه مامانی و بابایی با همه نوه ها   ...
18 دی 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و پسرم می باشد